اين روزا يه احساسِ عجیب دارم ، خستم از اینکه همیشه به این فکر کنم ، چرا این اتفاق افتاد؟! چرا من اینقدر کم دقتم ، و چرا اینجوری شدم که از هر ده تا کارم ، نه تاش خراب میشه؟! چرا تمرکز ندارم ؟! چرا این همه پرش افکار دارم؟! و این همه خرابکاری داغون که سهوا انجام میدم چرا؟ خدایا از خودت کمک میخوام ، نزار اینطوری بمونم ، کمکم کن روز به روز عاقل تر بشم و کمتر گند بزنم :/
اشتراک گذاری در تلگرام
رمان امینه ، یکی از فوق العاده ترین رمان هایی بود که خوندم . وجود زنی با این عظمت (مادر بزرگ قاجار ) و وصیعت ها و نصایحی که برای فرزاندان و نوادگانش بر جای گذاشت ولی اونها نیمی از وصایای امینه رو به باد فراموشی سپردند. بهتون پیشنهاد می کنم این رمان رو بخونین خیلی جالب و شگفت انگیزه.
اشتراک گذاری در تلگرام
یه سری حرفا هست به هیچکس نمیتونی بگی ،چون کسی درکشون نمیکنه و نتیجش میشه اینکه دور هم بشینن به حرفت بخندن! اگه اون آدما مثلا دوستات باشن که خیلی بدتره ، حتی به علایقت به استعدادات احترام نذارن. باور نکنن تو هم دل داری ، و فقط همیشه تو نیستی که باید احترامشونو نگه داری . دیگه به یه جایی میرسی که ترجیح میدی قید همشونو بزنی و برات مهم نباشن ، من تو این روزا به اینجا رسیدم. من شاید کامل نباشم ولی به خاطر خیلی حرفا و کارایی که آدمای اطرافم انجام دادن و متوجهم
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت